میراث فرهنگی، مجموعهای از آثار، آداب و سنتهایی است که از گذشتگان به ما رسیده و بیانگر هویت تاریخی و فرهنگی یک جامعهاند. این میراث در دو دستهی ملموس، مانند بناهای تاریخی، و ناملموس، همچون زبان، پوشش، آیینها و سنتها، قابل تقسیم است.
اگرچه بخش ملموس میراث فرهنگی به دلیل حضور فیزیکی و دیده شدن، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، اما آنچه روح حقیقی یک فرهنگ را شکل میدهد، میراث ناملموس آن است؛ چرا که این بخش، پیوندی درونی و زنده با زندگی مردم دارد.
جامعهای که از این نشانههای هویتی تهی شود، همچون کالبدی بیروح خواهد بود؛ ازاینرو، حفاظت و پاسداشت میراث فرهنگی، چه ملموس و چه ناملموس، وظیفهای همگانی و ضرورتی ملی است.
بخش ناملموس میراث فرهنگی که شامل آداب و رسوم، زبان، پوشش، رقص، موسیقی و بهطور کلی سبک زندگی انسانهاست، در میان اقشار مختلف و گروههای گوناگون جامعه حضوری پررنگ دارد. در واقع، اقوام و جوامع محلی بهعنوان حاملان این میراث، نقش کلیدی در حفظ و انتقال روح هویتی هر سرزمین ایفا میکنند.
از اینرو، شناسایی و صیانت از میراث ناملموس هر جامعه، نیازمند شناخت دقیق اقوام و جوامع محلی و پاسداری از سبک زندگی آنان در برابر دگرگونیهای اجتماعی و فناوریهای نوین است. تنها در این صورت است که جامعه میتواند در مسیر مدرنیته و پاسخگویی به نیازهای نوظهور، هویت تاریخی و فرهنگی خود را از آسیب و فراموشی مصون نگاه دارد.
سبک زندگی کوچنشینی، در کنار زندگی شهری و روستایی، یکی از شیوههای زیست اجتماعی است که از کهنترین و اصیلترین انواع آن به شمار میرود. این شیوهی زندگی بر پایهی همزیستی نزدیک با طبیعت و اقتصادی داممحور بنا شده و به همین دلیل، عشایر کوچرو حامل یکی از غنیترین اشکال سبک زندگی در یک جامعهاند.
در واقع، بسیاری از مشخصههای اصیل فرهنگی یک زیستبوم را میتوان در نحوهی زندگی عشایر یافت. این گروهها، به دلیل نوع خاص زیست خود، کمتر در معرض تحولات سریع اجتماعی قرار گرفتهاند؛ ازاینرو، آداب و رسوم و سبک زندگی سنتی یک جامعه هنوز بهطور زنده و ملموس در میان آنان قابل مشاهده است.
بر این اساس، اقوام کوچرو در هر جامعهای، بهترین بستر برای مطالعه و شناخت میراث فرهنگی ناملموس آن سرزمین به شمار میروند. فراهمسازی شرایط مناسب برای مشاهده و پژوهش در سبک زندگی عشایر، نهتنها فرصتی ارزشمند برای فعالیتهای مطالعاتی و تحقیقاتی با هدف پاسداشت فرهنگهای بومی است، بلکه میتواند بهعنوان جاذبهای منحصربهفرد، بستری متنوع و غنی برای توسعه گردشگری فرهنگی نیز فراهم آورد.
در ایران، استانهایی که محل استقرار یا عبور عشایر کوچرو هستند، از مزیت نسبی بالایی برخوردارند. این مزیت، در صورت برنامهریزی هدفمند، میتواند به فرصتی ارزشمند برای جذب گردشگران فرهنگی تبدیل شود.
از این منظر، استان کرمانشاه که از دیرباز محل زندگی و گذر عشایر کوچرو بوده و عشایر آن از اصیلترین اقوام و طوایف منطقه به شمار میآیند، دارای ظرفیتهای فرهنگی منحصربهفردی است.
بر همین اساس، همافزایی میان دستگاههای مسئول در حوزههای فرهنگی، گردشگری، میراث و برنامهریزی منطقهای، میتواند زمینهای مناسب برای همزمان صیانت از این سبک زندگی کهن و بهرهگیری فرهنگی و گردشگری از آن فراهم آورد.
لازمهی بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی عشایر، بررسی دقیق چالشها و آسیبهایی است که این جوامع با آن روبهرو هستند. عشایر، بهعنوان بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی استان، در مواجهه با گسترش زندگی شهری و تغییرات اجتماعی، با مشکلاتی مواجه شدهاند که روز به روز ابعاد گستردهتری یافته است.
بنابراین، برای صیانت از سبک زندگی عشایری و استفادهی فرهنگی و گردشگری از آن، باید در گام نخست، به حل مسائل معیشتی، آموزشی، بهداشتی و زیربنایی این جوامع توجه جدی شود.
در این چارچوب، نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که عشایر کوچرو در طی قرون متمادی آموختهاند چگونه با زندگی در حرکت سازگار شوند و خود را با شرایط محیطی پیرامون هماهنگ سازند. نتیجهی این تطبیقپذیری، حفاظت طبیعی از محیط زیست و همهی مؤلفههای مادی و معنوی آن بوده است. از همینرو، تردد گلههای دام عشایر از محوطههای تاریخی و گذرگاههای فرهنگی به خودی خود نمیتواند تهدیدی جدی برای این اماکن تلقی شود.
بنابراین، نگرانیهای شکلگرفته دربارهی عبور عشایر کوچرو از محوطهی تاریخی بیستون و احتمال آسیب به آثار موجود، با در نظر گرفتن تجارب تاریخی و هماهنگی ذاتی میان میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، بسیار کمرنگ به نظر میرسد. تضمین این هماهنگی نیز از طریق ارائهی آموزشهای هدفمند به جامعهی عشایری ممکن است؛ آموزشهایی که نهتنها به افزایش آگاهی میانجامد، بلکه میتواند تعلقخاطر و مسئولیتپذیری جوامع محلی نسبت به میراث فرهنگی ملموس را نیز تقویت کند.
انتهای پیام/
نظر شما